ساختار و استراتژی غیر کمونیستی
کمیته های کارگری
خسرو دانش
من بترتیب تصمیم گرفته ام بحثهایم را در مورد جنبش کارگری و مسائل مربوط به آن ارائه دهم. در نوشته ای تحت عنوان"سندیکالیسم و رفرمیسم در لباس رادیکالیسم کارگری" که گرایشات راست جعفر عظیم زاده- فعال کارگری را به نقد کشیده بودم به نتایج کلی اینگونه اشاره کردم که کمیته های کارگری و حتی اتحادیه ی کارگران اخراجی(با توجه به اساسنامه و تفکر حاکم بر آن) تکامل یافته ترین شکل چپ سنتی هستند و چنانچه نتوانند با محیط زیست و تولید کارگران و خواسته های آنها ارتباط برقرار کنند در تداوم حرکت خود عقیم خواهند ماند. در مروری به نوشته های محمد اشرفی- فعال کارگری از کمیته ی پیگیری برای ایجاد تشکلهای آزاد کارگری بویژه مصاحبه ی وی با "کمیته اقدام کارگری" در فروردین امسال تحت عنوان و موضوع اتحاد کارگری، به این نتیجه رسیدم که در نبود تشکیلات چپ سنتی در داخل، کمیته های کارگری مذکور که در یک ائتلاف بر سر هدف ایجاد تشکلهای کارگری آزاد به وحدت تشکیلاتی رسیده اند نقش رسالت و نوع عملکرد این چپ را بازی میکنند. چپ سنتی که بخشا بدلیل رشد کمونیسم کارگری در ایران دیگرنمیتواند کارگر را از محیط زیست و کارش به دانشگاهها بکشد، اکنون، ناتوان از پیوند ارگانیک با طبقه ی کارگر، در تشکلهایی شبیه به آن، در خیابانها یعنی مابین ایندو مکان، گرفتار شده و نمیتواند هدف خود را به پیش ببرد. البته این بحث در نظر ندارد بخشا فعالیتهای ثمر بخش تاکنون این کمیته ها را در فراخوانهای اول مه و یا دیگر عرصه ها انکار کند. هدف این بحث این است که ناتوانی این تشکلها را در عرصه و امر استراتژیک کارگران و مسائل کارگری نقد کند. تشکل کارگری بنابه تعریف خود باید در محیط کار و زیست طبقه ی کارگر تشکیل بشود، بدلیل اینکه چنین تشکلی در خیابان و هر مکان دیگری جدا از محیط زیست و کار کارگران، کاری از دستش بر نمیاید و در یک شرایط متناقض قرار میگیرد. هدف از ایجاد تشکل کارگری این است که این تشکل به امر طبقه ی کار در رابطه با اصلاحات و انقلاب سوسیالیستی کمک کند. یعنی بتواند با تشکیل مجمع عمومی یک روز بر سر دستمزد و یا هر خواسته صنفی دیگر دست از کار بکشد و اعتصاب کند و یا روز دیگر بتواند با تشکل خود با توجه به توازن طبقاتی از مطالبات سیاسی خود و دیگر جنبشهای اجتماعی دفاع کند. چنین حرکتی یک حرکت طبیعی ست و کسی نمیتواند به آن ایراد بگیرد و بهانه ی سرکوب آنرا پیدا کند. ولی پلیس میتواند تشکلی بنام مثلا تشکل کمیته ی هماهنگی در راه... را به بهانه اینکه در خیابان نشسته و خواهان افزایش دستمزد کارگران یا خواهان ایجاد تشکلهای آزاد کارگریست سرکوب کند. بدلیل اینکه بافت انسانی و شغلی این کمیته ها غیر طبیعی بوده و گاها از اعضای کانون نویسندگان یا دانشجویان نیز در این کمیته ها عضو هستند و گاها میبینیم شاعری نیز بعنوان عضو کمیته شعری را در سایتی درج کرده است. این نوع بافت نمیتواند این جریان را به کار کاملا علنی بدون هراس سوق دهد، چون بافتی غیر طبیعی ست. با این اوضاع در نوشته های محمد اشرفی- سخنگوی کمیته ی پیگیری گاها به هدف متحد کردن طبقه ی کارگر و جنبش کارگری در این تشکلها برخورد میکنیم و اساسا جنبش کارگری با این کمیته ها تداعی میشود. انگار جنبش کارگری پدیده ایست که در خارج از محیط کارگران در خیابانها یا اتاقهای در بسته رخ میدهد یا بوجود میاید. این نوع نگرش همچنان دارد نگرش چپ سنتی را نمایندگی میکند، منتهی در اوایل انقلاب در دانشگاه اینکار را انجام میداد، اکنون در خیابان یا یک مکان مبهم و بی هویت. از نظر این نوع نگرش جنبش کارگری یا طبقه ی کارگر با اتحاد این کمیته ها متشکل میشود و دوستمان اشرفی حتی دلایل شکستهای قبلی طبقه ی کارگر را با تفرقه این نوع تشکلها تداعی میکند و دلایل آنرا در فاکتورهای مختلفی مثل شکستهای مکرر جبهه چپ؟! (این دیگر چه صیغه ایست) و بحرانهای تئوریک و بر آمدن نئولیبرالیسم و انحرافات در جنبش کارگری و غیره ارزیابی میکند و معتقد است که "جنبش کارگری" یعنی کمیته های کارگری باید دو مرحله "واگرایی" و اتحاد را طی کند و به مرحله ی دمکراسی کارگری برسد. این گرایش دارد سرنوشت جنبش کارگری و طبقه کارگر را بدور از خود طبقه ی کارگر، یعنی محیط زیست و کار وی، تعیین میکند و این در نفس خود یک امر غیر طبیعی ست. اما هدف این نیست که به قضیه بطور منزه طلبانه و انتزاعی برخورد کنیم. از فعالیتهای جنبی تا کنونی این تشکلها باید حمایت کرد در ضمن اینکه باید ساختار سنتی و افق مبهم و کور آنرا به نقد کشید. کمیته های کارگری با اتحاد خود جنبش کارگری و طبقه کارگر را بوحدت نخواهند رسانید، چون طبقه کارگر و جنبش کارگری در جای دیگری متحقق میشود و ربط چندانی به این قضیه ندارد. این جریان چنانچه بخواهد به یک استراتژی موفق برسد باید با فعالین کارگری و محفلهای سوسیالیست کارگران در محیط کار و زیست خود ارتباط برقرار کرده و از این طریق امر کارگران را به پیش ببرد. و همچنین بافت، ساختار و اهداف و چگونگی فعالیت خود را با توجه به چگونگی ارتباط خود با طبقه کارگر تعیین کند. ساختار، اهداف و اساسنامه این تشکلها بی شباهت به تشکلهای چپ سنتی اوایل انقلاب نیستند، بطوریکه گاها در اساسنامه این تشکلها به موادی مثل برنامه ی کوه رفتن و ترتیب دادن کلاسهای تئوریک برمیخوریم. طبقه ی کارگر و جنبش کارگری در کارخانه و مراکز تولیدی موجودیت یافته و تولید و بازتولید میشود نه در خیابان یا مکان مبهم. جنبش کارگری با تحقق مطالبات مشخص طبقه ی کارگر در مراکز تولیدی متحقق میشود. در غیر اینصور کمیته های کارگری موجود، در نهایت اتحاد خود، موجودیتی غریب و غیر طبیعی خواهند داشت و در نهایت به یکسری محفلهای مطالعه و بحث تبدیل گردیده و به این دلیل زیر ضرب پلیس خواهند رفت.
26 سپتامبر 2007
|